آخر قصه

آن مرد رفت  ، آن مرد دیگر  برنمیگردد ، آن  مرد  مارا تنها گذاشت .


ما آن مرد را خیلی دوست داشتیم ، دلمان میخواست  بزرگ  که  شدیم  مثل آن  مرد  بشویم .


 آن مرد خاطرات کودکی ، عشق نوجوانی ورویای  جوانی مابود .


آن مرد 9روز پیش برای همیشه  رفت ، خاطره اش اما همیشه در قلب ماست.





صاحب  این وبلاگ پدر ، استاد و دوست بسیار عزیز ما  زنده  یاد محمد  جعفر صلصالی آخرین  حکایت را  گفت  و رفت ، برای ماهرچند هنوز  بسیار حرفهای ناشنیده مانده بود. به حد بضاعتمان  آنچه  از او  باقیمانده است  را  اینجا  منتشر میکنیم  ، یادش  بخیر

نظرات 1 + ارسال نظر
جوادی دوشنبه 11 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 02:06 ب.ظ

گفت استاد مبر درس از یاد
یاد باد آنچه به من گفت استاد

یاد باد آنکه مرا یاد آموخت
آدمی نان خورد از دولت یاد

هیچ یادم نرود این معنی
که مرا مادر من نادان زاد

پدرم نیز چو استادم دید
گشت از تربیت من آزاد

بس مرا منت استاد بود
که به تعلیم من اِستاد استاد

هر چه میدانست آموخت مرا
غیر یک اصل که ناگفته نهاد

قدر استاد نکو دانستن
حیف! استاد به من یاد نداد

گر بمردست، روانش پر نور
ور بود زنده، خدا یارش باد

به یاد استاد ارجمندم جناب اقای صلصالی
روحش شاد و یادش گرامی

اینروزها اظهار لطف ومحبت دوستان مارا بیش از پیش شرمنده میسازد ، اما آن گوشه های دلمان همانجا که یاد عزیزانمان را برای همیشه به یادگار نهاده ایم ، خوش میشود که حاصل عمر پر برکت آن معلم مهربان چنین شاگردان قدر شناس وبزرگواریست
باز هم از لطف شما ممنونم
امید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد