نکات شیرین زبان فارسی2

خوب است بدانید:

 توفیدن (توپیدن) درشتی کردن، در اصل بمعنی بهم پیچیدن و در هم آمیختن است.


الماس که یک کلمه یونانی است، (ال) آن عربیست به معنی سنگ گران قیمت و(ماس) آن فارسی.

 

اَلوند به معنی تیز و بلند     مریوان به معنی کاخ     خربوزه مرکب از خر نشانه بزرگی و بزه یک کلمه مغولی بمعنی خیار


کلید یک کلمه یونانیست و معرب آن اقلید است و معادل فارسی ندارد.


بازار یک کلمه پهلویست که فارسی آن آچار است.


دادا بمعنی نوکر پیر است.


سواد بمعنی سیاهیست ضدش بیاض بمعنی سفیدی است. منظور کسی است که سیاهی را از سفیدی تشخیص دهد

چند اصطلاح در گویش گلپایگان2

پُشوِه و پِتَه: دو ماده شوینده گیاهی که در اطراف سعید آباد میروید.در قدیم میچیدند و خشک میکردند. با ریختن در طشت لباسشویی کف میکرد.


چهار قفلی، دو مِنی،یک مِنی(یِمِنی)، نیم مِنی، سادگیری،کشکول،روغندان،کشماله،کشک سویییا کشماله کشک، مَشکِه،خیک، خیگوله : وسایل و ظروف سفالی تهیه ماست و پنیر و روغن.


چیل، چیل دونی، پَک، تاپو، تِمَن، قلبیر، بالفاج، کلوخگیر، سِرَند، قِلوار، هِرتَه کِشی(تبدیل گندم به آرد در آسیای آبی )، یسا(نوبت)، مَشوِره، طاس وطشت: وسایل نگهداری گندم و جو.

قُمب وقُمب(قُرقُر کردن)، کُلیجه(جلیقه پشمی)، شِتّاح(بی آبرو)، کُجار(اسفند)، اِش نِجه(عطسه)،


سرهوایی(سرماخوردگی)، لِک لِک(سربه سر گذاشتن، با ملایمت کار کردن)، تَخا(بجایش)،


قُرُمبِه(پُر)، راحتی(قیف)، پیل تو پیچ(میل دو پیچ)، پاچین(پیراهن)، نظامی (شلوار)، پیل تَه(فتیله بلند)،


تِندیچِه(شیرین کردن مغز تلخ زردآلو)، چاربادور(چهارطرف)، آقَم(چوب دایره ای اطراف غربال یا دف).

مانده بابا(تقسیم برادرانه)

زیباتر آنچه مانده ز بابا از آن تو                بَد ای برادرازمن و اعلا از آن تو


این تاس خالی ازمن وآن کوزه ای که بُوَد        پارینه پُرزشهد مصفا از آن تو


یابوی ریسمان گسل میخ کَن ز من               مِهمیز کله تیز مطلّا از آن تو


آن دیگ لب شکسته صابون پزی زمن        آن چمچه هریسه و حلوا از آن تو


این قوچ شاخ کج که زند شاخ، از آن من      غوغای جنگ قوچ و تماشا از آن تو


این استر چموش لگدزن از آن من                  آن گربه مُصاحبِ بابا از آن تو


ازصحن خانه تا به لب بام از آن من                  از بام خانه تا به ثریا از آن تو

                                                                                وحشی بافقی


بیاد دو نوه عزیزم علی و امیر مقیم کانادا که سالهاست ازدیدن رویشان محروم و ازبوسه بر گونه های گرمشان بی بهره ام.